حسنای ناز ماحسنای ناز ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
گلسا جونگلسا جون، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ثمره زندگي زيبايمان

پنجمین شب یلدای گل نازم

امسال پنجمین شب یلدای شما بود. خدا رو بابت داشتن چنین هدیه‌ای شکر می کنیم. به رسم همیشه مامان بزرگ بابایی ی روز زودتر به استقبال شب یلدا رفت تا همه بتونن شب چله در کنار پدر و مادراشون باشن. شما هم وقتی مامان و بابا برای خواهرجون لباس نوزادی می خریدن ی لباس هندوانه‌ای خریدی و گفتی می خوام شب یلدا اینو بپوشم. می گفتی مامان منو به جای هندوانه نخورن.به آقا جون بگو ی هندوانه خوشمزه میاد خونشون دیگه نخرن. الهی دورت بگردم که اینقدر خوشگلی. اینم عکس یلدای 97 سال دیگه این موقع‌ها خواهر جون هم کنارمونه خدا بخواد اینجا خونه خامجی اینم خونه عزیز و آقاجون- شام هم عزیز جون برامون ی فسنجون خیلی خوشمزه درست کرده بود ...
30 آذر 1397

اولین تجربه دندانپزشکی حسنا جون

سلام به گل دختر خوشگل مامان شما تو این هفته دندون درد گرفتی متأسفانه، یکی ازدندون های آخری شما درد می کرد و من و بابایی سریع شما رو به دندانپزشکی بردیم.خوشبختانه خانم دکتر همون روز بین سایر بیمارها بهمون وقت داد و شما خیلی خانمی کردی تا دندونت عصب کشی و روکش بشه. تمام مدت هم دست مامانی رو گرفته بودی.منم هی صلوات می فرستادم برات. الهی که هیچ بچه‌ای بیمار نشه( الهی آمین) الهی مامانت بمیره. آخراش می گفتی مامان بریم خونمون خسته شدم. گریه نکردی اما آخراش غر می زدی.به نظر من و خانم دکتر شما خیلی خیلی خوب همکاری کردی.حالا باید برای سایر دندون هات هم بری. امیدوارم اونا سطحی باشه و نیاز به عصب کشی نداشته باشه. قربون چشمای قشنگت برم...
26 آذر 1397

حضور در بیست و پنجمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان و خبردار شدن از اومدن خواهر جونی

سلام دختر ناز مامان. امیدوارم وقتی داری این مطلب رو می خونی همه چی رو به راه باشه و لبخند و شادی میهمان همیشگی تو باشه عزیز دلم از وقتی که شما دو ساله بودی تا الان که چهار ساله هستی شما رو به جشنواره تئاتر بردم و شما از دیدن تئاترهایی که مخصوص گروه سنی خودت بوده راضی و خوشحال بودی و خوب استقبال کردی. امسال هم تا جایی که تونستم شما رو بردم دیدن تئاترهای قشنگ و شما از روزی که فهمیدی همدان میزبان جشنواره تئاتر بشه زودتر می گفتی مامان کی منو می بری تئاتر ببینم. دو بار با مامانی رفتی، دوبار با باباجونی رفتی، یک بار هم با عزیزجون رفتی تئاتر تیستو و بند انگشتی که خیلی قشنگ بوده و یک بار هم خانوادگی با مامان بزرگ رفتیم و از دیدن تئاتر شهر ش...
8 آذر 1397
1